شنبه ۱۰ فروردین ۹۸ | ۱۶:۱۶ ۲۷۵ بازديد
در بخشی از کتاب میخوانیم:
آرزو گلدان کوچک با شاخهی دراز گلایول از وسط میز سراند گوشه میز و ریز خندید. "راستش اول فکر کردم خریدار نیست
کلی هم توی دلم به تو فحش دادم بابت فکر فی البداههی عجیبت." ناخنها کوتاه بود و بیلاک. "البته بعد که گفت میخرم
فوری تو دلم عذرخواهی کردم." باز ریز خندید و سگکهای کیف را باز کرد "بماند که چقدر سوالهای احمقانه کرد که دیوار را چه رنگی کنم و اثاث از کجا بخرم." تلفن همراه را از کیف در آورد. "ولی خب، شکر خدا هم از دست زرجو راحت شدیم، هم
خانه نیفتاد گیر بساز بفروش." تلفن را امتحان کرد. "این وامانده را هم زد خراب کرد."
فرمت: PDF
زبان: فارسی
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۷
لینک دانلود :http://2ad.ir/xxEZa1hR

- ۰ ۰
- ۰ نظر